English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (7427 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
center face off spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
center ice spot U نقطه شروع در مرکز دایره میانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
midpoints U نقطه میانی یا نزدیک مرکز
midpoint U نقطه میانی یا نزدیک مرکز
azimuth U نقطه شمال دایره قائمی که از مرکز جسم عبور میکند
center circle U دایره میانی
ti;me to go U زمان حرکت هواپیمای رهگیراز نقطه شروع هدایت زمینی تا نقطه رهگیری
switching U مرکز مخابرات مرکزتلفن خودکار حرکت دادن خودروها از یک نقطه به نقطه دیگر برای بارگیری یاتخلیه
intermediate office U مرکز میانی
approach U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approached U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
approaches U فاصله نقطه شروع تا نقطه خطا
midpoints U نقطه میانی
midpoint U نقطه میانی
center of quarter circles U مرکز یک چهارم دایره ها
midpoint rule U قاعده نقطه میانی
deep U نقطه میانی سر پیچ
deepest U نقطه میانی سر پیچ
deeper U نقطه میانی سر پیچ
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
power of a point U قوت یک نقطه نسبت به یک دایره [ریاضی]
the power of a point with respect to a circle U قوت یک نقطه نسبت به یک دایره [ریاضی]
initial point U نقطه شروع
terminus a que U نقطه شروع
origins U نقطه شروع
origin U نقطه شروع
initial point U نقطه شروع عملیات
get down to <idiom> U رسیدن به نقطه شروع
trailhead U نقطه شروع مسیر
offset U مبدا نقطه شروع مسابقه
landing threshold U نقطه شروع عملیات اب خاکی
entry U نقطه شروع پرش یا چرخش
jumping off place U شروع بکاری نقطه عزیمت
offsetting U مبدا نقطه شروع مسابقه
tweening U محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
tee shot U ضربه از نقطه شروع بازی گلف
origins U نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
origin U نقطه شروع سرچشمه دهانه لوله
threshold U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
threshholds U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
holing U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
hole U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
firing area U نقطه شروع انفجار مین میدان تیر
departure end U نقطه شروع کنده شدن هواپیما از زمین
holes U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
holed U نقطه شروع مسابقه قایقهای موتوری سوراخ
thresholds U نقطه شروع محوطه دویدن هواپیما حد نهایی
offset distance U مسافتی که نقطه صفر زمین از مرکز منطقه هدف دورباشد
head spot U نقطهای بین نقطه وسط وکناره شروع بیلیارد
staging area U فاصله بین منطقه اماده کردن اتومبیل و نقطه شروع
ended U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
beginning of tape marker U علامتی که نقطه شروع ضبط اطلاعات را بر روی نوارنشان میدهد
end U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
ends U انداختن گوی جک وسایر گویها از نقطه شروع به انطرف چمن
fairway U قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
fairways U قسمت چمن کاملا" کوتاه شده بین نقطه شروع و پایان گلف
recycles U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycle U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
recycling U برگشتن به نقطه شروع برنامه داده پرداز الکترونیک بدون وارد شدن دادههای جدید
means ends analysis U نوعی روش استدلال که در یک کوشش برای کاهش تفاوتهااز نقطه شروع تا هدف به عقب و جلو نظر می اندازد
photo nadir U مرکز خط المرکزین عکس نقطه لولای عکس هوایی
approach end U نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
junction U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
junctions U محل اتصال یا پیوند نقطه تقاطع نقطه انشعاب نقطه گره
epicycloid U منحنی ترسیم شده بر نقطهای درمحیط دایره ثابتی که درخارج دایره بچرخد
reference point U نقطه برگشت نقطه نشانی نقطه مبدا دهانه بندر
quadrant U ربع دایره یک چهارم طول قوس دایره
epicycle U دایرهای که مرکزش روی محیط دایره بزرگتری است ودر مدار دایره بزرگتری حرکت میکند
medical assemblage U مرکز جمع اوری پزشکی مرکز تجمع بیماران
control point U نقطه کنترل اماد و حرکات نقطه کنترل ناوبری هوایی ودریایی نقطه کنترل عبور ومرور
centrifugal U با سیستم گریز از مرکز با نیروی گریزاز مرکز
weather central U مرکز کنترل اوضاع جوی مرکز هواشناسی
set up U مدت زمان بین سیگنال شروع یک برنامه و شروع آن
provision center U مرکز تدارکات مرکز توزیع اماد
center mark U علامت مرکز نشانه مرکز
collision parameter U در محاسبه مدارات فاصله بین مرکز جاذبه یک میدان نیروی مرکزی از امتداد بردار سرعت جسم متحرک در بیشترین فاصله از مرکز ان
triple point U نقطه تقاطع امواج سه گانه ترکش اتمی نقطه برخوردامواج صوتی
pull up point U نقطه بالا کشیدن هواپیما نقطه صعود برای تک یا رهاکردن بمب
foot spot نقطه ای بین نقطه مرکزی و وسط جداره عقبی میز بیلیارد
picture point U نقطه نشانی یا نقطه بازرسی موجود در روی عکس هوایی
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
line of vision U خط مستقیمی که نقطه زردچشم را به نقطه ثابتی وصل نماید
pointillism U شیوه نقاشی با نقطه رنگ نقطه چین کاری
start off U شروع کردن شروع شدن
free drop U برداشتن و انداختن گوی گلف با دست از نقطه ناممکن برای ضربه زدن به نقطه مناسب نزدیک ان
zero U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeros U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
zeroes U پایین ترین نقطه نقطه گذاری کردن
whole blood center U مرکز کنترل و اهداء خون مرکز جمع اوری خون
marks U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
load point U نقطه بارگذاری نقطه بار کردن
mark U هدف نقطه اغاز نقطه فرود
azimuth U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر
battery control central U مرکز تلفن خودکار اتشبار مرکز کنترل خودکار
army operations center U مرکز عملیات نیروی زمینی مرکز عملیات ارتش
pyramid spot U نقطه روی میز اسنوکر یابیلیارد انگلیسی میان فاصله نقطه مرکزی و وسط لبه بالایی میز
crossing point U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
flash point U نقطه الوگیری نقطه افروزش
crossing points U نقطه تقاطع نقطه تلاقی
launching area U منطقه شروع پرواز منطقه شروع عملیات اب خاکی
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
quadrant U ربع دایره ربع محیط دایره
initiation U شروع کار شروع
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
litter relay point U نقطه تعویض برانکاردکشها نقطه تعویض حمل مجروحین
midline U خط میانی
mediums U میانی
center back U بک میانی
medium U میانی
inmost U میانی
mesial U میانی
mesne U میانی
mediate U میانی
medial U میانی
innermost U میانی
mediated U میانی
mediates U میانی
mediating U میانی
middle deck U پل میانی
centrical U میانی
centric U میانی
mesal U میانی
mesail U میانی
median U میانی
center land U خط میانی
point to point network U شبکه نقطه به نقطه
point-to-point connection U اتصال نقطه به نقطه
pointillism U نقاشی نقطه نقطه
intermediate image U تصویر میانی
mesencephalon U مغز میانی
intermediate fuse U فیوز میانی
intermediate contact U کنتاکت میانی
ridge rope U سیم میانی
interphase U فاز میانی
intermediate distribution frame U مقسم میانی
intermediate field U میدان میانی
intermediate frequency tank circuit U فرکانس میانی
meddled U میانی وسطی
tympanum U گوش میانی
dorsomedial U پشتی- میانی
intermediate oscillation U نوسان میانی
drop keel U تیغه میانی
median income U درامد میانی
intermediate link U حلقه میانی
meddle U میانی وسطی
intermediate phase U فاز میانی
intermediate layer U لایه میانی
intermediate frequency U فرکانس میانی
meddles U میانی وسطی
intermediate plate U صفحه میانی
intermediate U عضو میانی
middle fraction U پاره میانی
middle insomnia U بیخوابی میانی
middle part U قسمت میانی
intermediate transmitter U فرستنده میانی
i.f. U فرکانس میانی
buffer U حافظه میانی
midsection U قطعه میانی
intermediate zone U ناحیه ی میانی
halfback U بازیگر میانی
halfback U بازیگرخط میانی
neutral conductor U سیم میانی
intermediate terminal U ترمینال میانی
intermediate points U جهات میانی
tun dish throught U پاتیل میانی
intermediate U طبقه میانی
mid flap U فلپ میانی
lower boom U تیرک میانی
lower boom U بوم میانی
intermediate anneal U التهاب میانی
middle ear U گوش میانی
middle fraction U جزء میانی
interconnection U اتصال میانی
intermediate band U باند میانی
interband U باند میانی
neutral wire U سیم میانی
center wing U بال میانی
midfield line U خط میانی زمین
mid- U میانی وسطی
center stripe U خط میانی زمین
mid U میانی وسطی
central strip U نوار میانی
median U سکوی میانی
hogging U تنش میانی
center section U بال میانی
center line U خط میانی زمین
cut splice U پیوند میانی
middle U میانی وسطی
middle layer U قشر میانی
middles U میانی وسطی
central reserve U سکوی میانی
flankerback U بازیگر میانی جناح
intermediate frequency stage U طبقه ی فرکانس میانی
middle U منطقه میانی زمین
intermediate frequency transformer U مبدل فرکانس میانی
center U نقط ه میانی چیزی
middles U منطقه میانی زمین
middle lintel in window U وادار میانی پنجره
interceded U پادر میانی کردن
steering wheel hub U قسمت میانی غربالک
cif U فرمت میانی معروف
Recent search history Forum search
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1 In last fit, DOS starts at high addresses and works downward
2single gas
1it was suggested that an initial application of one or two iterations of the Gauss-Seidel method from a flat voltage estimate would be sufficient to start things off properly.
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
2زمانی که دندان من شروع به درد می کند
1the rate at which total office space is leased less space vacated during a specific period of time
0شرمنده ها من نميخواستم انگليسي صحبت كنم خودت اول شروع كردي
0مرکز خرید می خواهم بروم
0نحوه کار با نرم افزار waze
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com